نابترین و بروترین پروژه ها و مطالب دانشگاهی
هدف از پژوهش حاضر اثربخشی مشاوره گروهی راهحل محور کوتاهمدت بر خودتنظیمی عاطفی و سبکهای مقابله با استرس بود. جامه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی شهرستان پیرانشهر (1697 نفر) در سال تحصیلی 97-96 بودند. نمونه که به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شد، شامل 48 نفر از دانش آموزان پایه ششم ابتدایی مدرسه شهدای هفت تیر می باشد که در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند و با توجه به هدف کلی تحقیق، روش پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی و به لحاظ روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و از طرح پیشآزمون– پسآزمون با گروه کنترل بهره گرفتهشده است. ابزارهای مورداستفاده در این مطالعه شامل پرسشنامه سبکهای مقابله با استرس لازاروس و فولکمن و همچنین پرسشنامه خودتنظیمی عاطفی مارس بود. پس از حذف تأثير پيشآزمون بر روي متغير وابسته و با توجه به ضريب F محاسبهشده، مشاهده ميشود كه بين ميانگينهاي تعدیلشده نمرات خودتنظیمی عاطفی و سبكهای مقابله با استرس مسئله مدار و هیجان مدار شركتكنندگان برحسب عضويت گروهي (گروه آزمايشي و گروه كنترل) در مرحله پسآزمون به ترتیب با (022/11F=) (907/29F=)، )461/31=F) تفاوت معنادار وجود دارد (05/0=P). لذا فرضيه اصلی پژوهش تائيد ميگردد. . بنابراين مشاوره گروهی (راهحل محور) کوتاهمدت بر خودتنظیمی عاطفی و سبكهای مقابله با استرس دانش آموزان دوره ابتدایی در گروه آزمايش در پسآزمون تأثير داشته است. شدت اين تأثير در مرحله پسآزمون برای خودتنظیمی عاطفی3/19%، برای سبكهای مقابله با استرس هیجان مدار 6/40 % و برای سبكهای مقابله با استرس مسئله مدار 4/39 % ميباشد.
این پژوهش با هدف مقایسه اشتیاق به مدرسه، فرسودگی تحصیلی و سرسختی روان شناختی در بین دانش آموزان دخترعادی،غیردولتی و فرزانگان متوسطه اول ناحیه ۴ تبریز انجام گرفت. پژوهش حاضر توصیفی از نوع علی– مقایسه ای است. جامعه آماری در این تحقیق شامل کلیه دانش آموزان دختردوره اول متوسطه ناحیه چهار تبریز بود. حجم نمونه شامل 120 دانش آموز (40 نفر دانش آموز تیزهوش ؛ 40 نفر دانش آموز عادی و40 نفر دانش آموز غیرانتفاعی) دوره اول متوسطه ناحیه چهار تبریز بود. ابزار گردآوري اطلاعات شامل، پرسشنامه اشتیاق به مدرسه(وانگ و همکاران، 2011)، مقياس فرسودگي مسلش و پرسشنامه سرسختی روانشناختی اهواز بود. برای تحلیل فرضیه های پژوهش از تحلیل واریانس یک راهه (ANOVA) استفاده شد. این عملیات با استفاده از نرم افزار آماری spss انجام شد. بین دانش آموزان مدارس فرزانگان ، غیر انتفاعی وعادی از نظر اشتیاق به مدرسه، فرسودگی تحصیلی و سرسختی روان شناختی تفاوت وجود دارد. به عبارتی دانش آموزان مدارس فرزانگان، غیر انتفاعی و عادی به ترتیب دارای بیشترین مقدار سرسختی روانشناختی و اشتیاق به مدرسه بودند. اما دانش آموزان مدارس فرزانگان، غیر انتفاعی و عادی به ترتیب دارای کمترین مقدار فرسودگی تحصیلی بودند.
این پژوهش با هدف تاثیر آموزش مهارتهای اجتماعی بر کاهش اضطراب و افزایش شادکامی دانش آموزان دختر پایه پنجم ابتدایی شهر شبستر انجام گرفت. این پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماري پژوهش کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی در شهر شبستر در سال تحصیلی 1397-98 بود. براي انتخاب نمونه از روش نمونه گیري تصادفی خوشه اي چند مرحله اي استفاده شد. ابتدا از بین مناطق شهر شبستر چند مدرسه انتخاب شد و از بین مدارس، تعداد سه الی چهار کلاس به صورت تصادفی انتخاب شد و سپس از بین دانش آموزان، تعداد 40 دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در 2 گروه، 1 گروه آزمایش(20 نفر) و 1 گروه کنترل (20 نفر) قرار گرفت. آزمودنیهاي گروه آزمایش (آموزش مهارتهای اجتماعی) به مدت 8 جلسه تحت آموزش قرار گرفت و در مقابل گروه کنترل هیچ آموزشی را دریافت کرد. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه اضطراب بک (BAI) و پرسشنامه شادکامی آرجیل و لو (1989) بود. براي تجزیه و تحلیل فرضیه هاي پژوهش از روش آمار استنباطی آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش مهارتهای اجتماعی بر کاهش اضطراب دانش آموزان گروه آزمایش تاثیر دارد(05/0>p).آموزش مهارتهای اجتماعی بر افزایش شادکامی دانش آموزان گروه آزمایش تاثیر دارد(05/0>p).
هدف: این تحقیق به¬منظور بررسی اثر بخشی آموزش آشپزی بر سلامت روان و شادکامی زنان شهرستان شبستر صورت گرفته است. مواد و روش¬ها: این پژوهش نیمه آزمایشی می¬باشد و روش نمونه گیری به صورت نمونه در دسترس است. برای انجام این پژوهش در ابتدا 30 نفر از زنان شهرستان شبستر پرسشنامه سلامت عمومي و شادکامی آکسفورد را تکميل کردند و سپس آزمودنی¬ها به دو گروه 15 نفری آزمايش و کنترل تقسیم شدند. برای آزمودني¬هاي گروه آزمایش¬، آموزش آشپزی به مدت شش جلسه و یک اجرا در هر هفته به-صورت گروهی اجرا گردید و در پايان هر دو گروه پرسشنامه سلامت عمومي و شادکامی آکسفورد را دوباره تکميل کردند. برای تحلیل داده های این پژوهش ابتدا از روشهای آمار توصیفی( نمودارها،محاسبه میانگین، محاسبه فراوانی، انحراف استاندارد) استفاده شد و سپس برای آزمون فرضیه های این پژوهش از آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد. یافته¬ها: بین نمرات سلامت روانی و شادکامی¬، قبل و بعد از آموزش آشپزی نتایج معنا¬داری دیده شد، همچنین تـاثیرات معنا¬داری در مولفه¬های افسردگی، اضطراب و نارسا کنش¬وری پس از آموزش آشپزی مشاهده گردید. نتیجه: آموزش آشپزی می¬تواند برای بهبود وضعیت سلامت روان زنان شهرستان شبستر و همچنین افزایش شادکامی آنها مفید باشد.
دوران نوجوانی مهم ترین و حساس ترین دوران شکل گیری شخصیت فرد است بی توجهی به ان نتایج جبران ناپذیری به دنبال خواهد داشت زیرا پایه و اساس جامعه فردا را نوجوانان امروز تشکیل می دهند. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مهارت های اجتماعی بر کاهش رفتارهای نابهنجار و طرحواره های ناسازگار اولیه در بین دانش آموزان دور دوم مقطع متوسطه شهر جلفا انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دور دوم مقطع متوسطه شهر جلفا در سال تحصیلی 96-95 تشکیل داده اند. نمونه آماری مطالعه 30 نفر دانش آموزان که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع اوری داده ها از پرسشنامه های مشکلات رفتاری وودورث (1998)، و طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ و براون(2003) استفاده شده و جهت تحلیل داده از ازمون آماری تحلیل کواریانس و واریانس چند متغیره استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های اجتماعی در کاهش رفتارهای نابهنجار و طرحواره های ناسازگار اولیه دانش آموزان تاثیر دارد.
پژوهش حاضر با هدف، بررسی اثربخشی آموزش تفکر انتقادی بر کاهش تعلل¬گری و افزایش اشتیاق تحصیلی دانش¬آموزان مقطع ابتدایی انجام شد. روش انجام پژوهش، آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعة آماري پژوهش، كليه دانشآموزان دختر مقطع ابتدایی در سال تحصيلي 96-95 در شهرستان شبستر بودند و از این جامعه تعداد 30 دانش آموز مدرسه دخترانه شهید ابراهیمی شندآباد به طور تصادفي به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند كه 15 نفر در گروه آزمايشي و 15 نفر در گروه كنترل جايگزين شدند. قبل از اجرای برنامه آموزشی، دو گروه آزمایش و کنترل توسط پرسشنامه های استاندارد اشتیاق تحصیلی فردریکز و همکاران (۲۰۰۴) و تعلل ورزی تحصیلی سواری (1390) آزمون شدند، بعد برای گروه آزمایشی جلسات تفکر انتقادی طی 6 جلسه 5/1 ساعته آموزش داده شد و گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. بعد از اجرای برنامه های آموزشی گروه آزمایش مورد آزمون قرار گرفت. برای تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش تفکر انتقادی باعث کاهش تعلل گری و افزایش اشتیاق تحصیلی در دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی شد (001/0P<). بنابراین، به استناد یافته ها می توان گفت که آموزش تفکر انتقادی، می تواند در افراد این آمادگی را ایجاد کند که در مقایسه با قبل از آزمون متحول شوند و پدیده ها را به شیوه ای متفاوت ملاحظه کنند.