بررسی تطبیقی سیاست هستهای خارجی بوش و اوباما در قبال ایران، تلاشی است برای یافتن نقاط مبهم در چگونگی شکلگیری پروندۀ هستهای ایران در آژانس بینالمللی اتمی و ارجاع آن به شورای امنیت و اعمال تحریمهای ظالمانه و گسترده علیه جمهوری اسلامی ایران. این پژوهش در پی یافتن تفاوتها و شباهتهای برخورد دولت جمهوریخواه و دولت دموکرات در موضوع هستهای در قبال ایران است. بررسی نظریههای بازدارندگی و دیپلماسی در ابتدای امر برای یافتن چارچوبی نظری برای تطبیق این سیاستهاست. در ادامه به شیوهای تطبیقی، روند کلی پروندۀ هستهای ایران و حاشیههای آن و البته برخی جزئیات مهم مورد بررسی قرار گرفته است. پروندۀ هستهای ایران، مسئله هستهای آمریکا نبوده است، بلکه بهانه و نمادی از تلاش این کشور برای روشن شدن وضعیتش در قبال جمهوری اسلامی ایران است. جنگ، براندازی یا توافق. یک¬جانبهگرایی و چندجانبهگرایی اگرچه در این تحقیق به عنوان پیشفرضهای اعمال سیاستهای بوش و اوباما در قبال پروندۀ هستهای ایران در نظر گرفته شده است، اما در ادامه هر کدام از این دو رئیسجمهور بسته به شرایط بینالمللی آمریکا و همچنین شرایط سیاسی داخلی ایران از موضع خود عدول میکنند، بوش یک¬جانبهگرا حاضر به استفاده از نوعی چندجانبهگرایی میشود و اوباما که در ابتدا از چندجانبهگرایی سخن میگفت، بلافاصله بعد از شروع به کارش در کاخ سفید به یک¬جانبهگرایی در پرونده ایران روی آورد و سه ماه بعد به دلیل شرایط سیاسی داخلی ایران، چندجانبهگرایی را در قبال ایران و پروندۀ هستهای کشورمان در پیش گرفت، آن هم با تمام قوا.