این پژوهش با هدف مقایسه سازگاری زناشویی، مهارت های اجتماعی و ویژگی های شخصیتی مادران کودکان بیش فعال (مراجعه کننده به مراکز LD) و عادی شبسترانجام گرفته است. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی- پیمایشی و از نظر روش جمع آوری داده ها از نوع میدانی می باشد. جامعه آماري در اين تحقيق شامل مادران کودکان فعال دوره ابتدایی در شهر شبستر و مراجعه کننده به مراکز LD و مادران کودکان عادی در مقطع ابتدایی می باشد. بر اساس گزارش سازمان بهزیستی شهر شبستر، تعداد جامعه آماری برای کودکان بیش فعال140 نفر می باشد. حجم نمونه مطابق جدول مورگان تعیین شده است . نمونه آماری تحقیق حاضر بر اساس روش نمونه گیری تصادفی ساده است بر این اساس، از بین مادران کودکان بیش فعال مراجعه کننده به مراکز LD، 100 نفر برای نمونه تحقیق انتخاب شده و با 100 نفر از مادران کودکان عادی مورد مقایسه قرار گرفته است. ابزار تحقیق د رپژوهش حاضر سه پرسشنامه استاندارد می باشد.اولین پرسشنامه: مقیاس سازگاری زناشویی اسپانیر(1976) می باشد. دومین پرسشنامه، پرسشنامه شخصیتی آیسنک(1994) می باشد. سومین پرسشنامه، پرسشنامه استاندارد مهارت اجتماعی (1389) می باشد. به منظور تجزيه و تحليل داده ها و اطلاعات موجود در پرسشنامه ها، برای آزمون فرضیه ها از آزمون t مستقل استفاده شده است. و نتایج زیر حاصل شد: میزان سازگاری زناشویی و ویژگی های شخصیتی مادران کودکان بیش فعال (مراجعه کننده به مراکز LD) و عادی متفاوت است . اما مهارت های اجتماعی مادران کودکان بیش فعال (مراجعه کننده به مراکز LD) و عادی متفاوت نیست.
این پژوهش با هدف مقایسه سبک زندگی و ابعاد آن در بین خانوادههای دارای کودکان کمتوان هوشی و خانوادههای دارای کودکان عادی شهر شبستر در سال 1396 انجام شده است. طبق آمار شناسایی شده اداره بهزیستی شهرستان شبستر، تعداد خانوارهای دارای کودکان کمتوان هوشی در شهر شبستر ۲۰ خانوار میباشند. تعداد خانوارهای دارای کودکان عادی ۲۰ خانوار که بهصورت تصادفی ساده انتخاب شد. نظر به اینکه از خانوادههای دارای کودکان کمتوان هوشی ۱۶ پدر شرکت کردهاند لذا کل نمونه آماری بهاینترتیب است: ۲۰ مادر و ۱۶ پدر دارای کودکان کمتوان هوشی و ۲۰ مادر ۱۶ پدر دارای کودکان عادی که بهصورت تصادفی ساده انتخاب شده است. یافتهها نشان میدهند که سبک زندگی در بين والدین دارای کودکان کمتوان هوشی شبستر در حد پایینتر از ميانگين والدین دارای کودکان عادی است. همچنین میانگین مسئولیتپذیری در بین دو گروه تفاوت معنیداری ندارد اما میانگین رشد معنوی، فعالیت فیزیکی، مدیریت استرس و شاخص سبک زندگی در بین والدین گروه عادی بهتر از والدین گروه فرزندان عقبمانده است. برعکس، میانگین دو بعد روابط بین فردی و تغذیه در بین والدین کودکان عقبمانده بیشتر از والدین کودکان عادی است.
این تحقیق با هدف مقایسه واکنشهای روانی، سبک های دفاعی و حمایت اجتماعی والدین دارای کودک ناتوان ذهنی و والدین کودکان عادی انجام گرفت. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ روش به صورت توصیفی از نوع علی-مقایسه ای می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل تمامی والدین دارای کودکان ناتوان ذهنی که فرزندشان به مراکز آموزشی کودکان استثنایی شهر تبریز مراجعه کرده بودند و به تعداد 254 نفر بودند، می باشد که حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 153 نفر انتخاب شدند. به همین ترتیب نیز والدین کودکان عادی به تعداد 153 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل مقياس واكنش رواني(هنگ و پيج،1989)، پرسشنامه¬ی سبک¬های دفاعی(اندروز و همکاران، 1993) و پرسشنامه حمایت اجتماعی زیمت وهمکاران(1988) بود. برای برای پاسخ به فرضیه های پژوهش از آزمون t مستقل و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد.نتایج نشان داد بین والدین دارای کودکان عادی با والدین دارای کودکان ناتوان ذهنی از لحاظ واکنش های روانی، سبکهای دفاعی و حمایت اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد و با توجه به میانگین دو گروه می توان گفت، والدین دارای کودکان ناتوان ذهنی واکنش های روانی بالاتر و حمایت اجتماعی و سیکهای دفاعی پایینی نسبت به والدین دارای کودکان عادی داشتند.
این پژوهش با هدف شناخت میزان اثربخشی مشاوره گروهی به شیوه شناختی رفتاری بر کاهش فشار خون و سردرد میگرن با واسطهگری اضطراب و تنیدگی در سال 1397 انجام. شد متغیرهای فشار خون و سردرد میگرن و اضطراب و تنیدگی با استفاده از پرسشنامه های استاندارد پرسشنامه اضطراب و تنیدگی، مقیاس سنجش پرسشنامه میگرن اهواز و دستگاه فشارسنج جيوه اي اندازه گیری شدند.جامعه آماری شامل کلیه بیماران دارای فشار خون و سردرد میگرنی شهر شبستر بودند که در سال 1397 از لیست بیماران شناسایی شد ند. 12 نفر از بیماران با فشار خون بالا و 12 نفر با سردرد میگرنی به عنوان گروه نمونه در دسترس انتخاب و با جايگزيني در هر کدام از دو گروه آزمايشي و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی در طی 8 جلسه مشاوره به شیوه شناختی – رفتاری را دریافت کردند. ولی در گروه کنترل هیچ نوع کاربندی انجام نگرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمونهای تحلیل کوواریانس استفاده شده است. یافته ها نشان داد که مشاوره به شیوه شناختی رفتاری هم به طور مستقیم بر کاهش فشار خون و سردردهای میگرنی تاثیر دارد. همچنین مشاوره گروهی به شیوه شناختی رفتاری به طور غیر مستقیم نیز از طریق کاهش اضطراب و تنیدگی بر کاهش فشار خون و سردردهای میگرنی موثر است. نتیحه:مشاوره گروهی به شیوه شناختی رفتاری علاوه بر کاهش اضطراب وتنیدگی ودرنهایت به کنترل وکاهش فشار خون وسردردهای میگرنی می انجامد .
هدف اصلی تحقیق حاضر مقایسه اثر بخشی درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش ودرمان مبتنی بر نظریه انتخاب برشادکامی وافت تحصیلی دانش اموزان دختر دوره دوم متوسطه شبسترمی¬باشد. این پژوهش از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی و بر اساس طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفته است.جامعه آماری در پژوهش حاضر، کلیه دختران دوره دوم متوسطه شبستر می باشند. که تعداد 1885 نفر دانش آموزان را شامل مي شود.براي مطالعه نيمه تجربي 60نفر به صورت در دسترس انتخاب شده اند .که به 30 نفر گروه تجربي و30 نفر به عنوان گروه گواه تقسيم بندي شده اند.ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه پرسشنامه شادکامی آکسفورد (1990) است.روایی پرسشنامه توسط اساتید متخصص و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ محاسبه شده است.داده ها توسط نرم افزار اس پی اس.اس تحلیل شده است.براي بررسي فرضیه های تحقيق در جامعه از آمار توصيفي و استنباطي(تحلیل واریانس و کواریانس) استفاده شده است و نتایج زیر حاصل شده است. درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش بر شادکامی وافت تحصیلی دانش اموزان دختر دوره دوم متوسطه شبستر موثر است.درمان مبتنی بر نظریه انتخاب بر شادکامی وافت تحصیلی دانش اموزان دختر دوره دوم متوسطه شبستر موثر است همچنین بین میزان تاثیردرمان مبتنی بر تعهد و پذیرش ودرمان مبتنی بر نظریه انتخاب بر شادکامی وافت تحصیلی دانش اموزان دختر دوره دوم متوسطه شبستر متفاوت وجود دارد.
این تحقیق با هدف بررسی اثربخشی آموزش الگوی چند بعدی لازاروس بر ارتقاء مهارت های خود مراقبتی معلولان مراغه صورت گرفت. پژوهش حاظر از نظر هدف نیز از نوع پژوهش کاربردی و از نوع نیمه تجربی بود. جامعه و نمونه آماری در این پژوهش معلولان مراجعه کننده به ادار ه بهزیستی شهر مراغه بود که از بین آنها 30 نفر که بطور داوطلبانه علاقه مند به همکاری و مشارکت بودند بعنوان نمونه در نظر گرفته شدند و سپس در دو گروه آزمایش و کنترل بطور تصادفی انتخاب و جایگزین شدند. برای گردآوری داده ها از مقیاس خودمراغبتی توبرت و همکاران(2000)، استفاده شد .نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که که بین دو گروه گواه و آزمایش از نظر مهارت خودمراقبتی جسمی تفاوت معنی داری وجود داشت. (05/0 > p). بین دو گروه گواه و آزمایش از نظر مهارت خودمراقبتی روانی- عاطفی تفاوت معنی داری وجود داشت. (05/0 > p). بین دو گروه گواه و آزمایش از نظر مهارت خودمراقبتی اجتماعی تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0 > p). بین دو گروه گواه و آزمایش از نظر مهارت خودمراقبتی معنوی تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0 > p).