یکی از مشکلات رایج در میان دانشجویان، اهمال کاری در انجام تکالیف درسی است که از مهمترین دلایل شکست یا عدم موفقیت دانشجویان در یادگیری و دست¬یابی به برنامه¬های پیشرفت تحصیلی به شمار میرود. میتوان گفت حدود یک چهارم از دانشجویان گزارش میکنند که به دفعات در انجام تکالیف درسی تا جایی که برای آنها ایجاد مشکل نکند، اهمالکاری کردهاند و این امر موجب عملکرد آموزشی ضعیف آنها شده است. در این پژوهش تاثیر باورهای معرفت شناختی، رویکردهای یادگیری و ارزشگذاری درونی بر اهمالکاری دانشجویان شهر شبستر مورد ارزیابی قرار گرفت. تحقیق حاضر بر اساس هدف، کاربردی، از نظر روش توصیفی همبستگی و از انواع تحقیقات کاربردی- توسعه¬ای بود که اطلاعات مورد نیاز آن از طریق مطالعات کتابخانه¬ای و پرسشنامه¬های دارای اعتبار و روایی بدست آمد. جامعه پژوهش حاضر کلیه دانشجویان شهر شبستر در سال تحصیلی 99-98 بود که با استفاده از جدول مورگان 384 به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. جهت سنجش متغیرها از پرسشنامه باورهاي معرفتشناختی شومر (1990)، مقیاس اهمالکاري تحصیلی سواری (1391)، پرسشنامه استاندارد رویکردها و مهارتهای مطالعه دانشجویان انتویستل و تیت 1997 و پرسشنامه استاندارد انگیزش تحصیلی هارتراستفاده شد. در بررسی نتایج فرضیات، رگرسیون خطی چندگانه برای بررسی واریانس نمرات اهمالکاری تحصیلی اجرا گردید. هفت متغیر پیشبین با استفاده از روش اینتر وارد مدل شدند. نتایج نشان داد که که مدل قادر به تبیین 1/5 درصد واریانس پیشامد نمونه است (051/0=R2) که به طور معنیداری متغیر پیامد را پیشبینی میکند (F(7,384)=2.878 P=0.006) و بنابراین فرضیه اصلی مبنی بر اینکه: باورهای معرفت شناختی، رویکردهای یادگیری و ارزش گذاری درونی در پیش بینی اهمالکاری تحصیلی دانشجویان شهر شبستر سهم معنی دار دارد؛ تایید گردید. دو متغیر پیشبین قضاوت درباره دانستن و قطعیت به صورت معنیداری در مدل سهم داشتند؛ قضاوت شخصی درباره دانستن با افزایش اهمالکاری ارتباط داشت (=0.123 و t=2.162 وP=0.031) و همچنین قطعیت دانش نیز با کاهش اهمالکاری ارتباط معنیداری داشت (=-0.129 و t=-2.239 وP=0.026)؛ در حالی که سایر متغیرها به صورت معنیداری در مدل سهم نداشتند.
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه الگوی پنج عاملی شخصیت با خلاقیت، عزت نفس و تفکر انتقادی در بین دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر شندآباد با روش توصیفی از نوع همبستگی انجام گرفته است. جامعه آماری در پژوهش حاضر کلیه دانشآموزان دختر دبیرستان طالقانی شهر شندآباد (130 نفر) که از بین آنها برحسب جدول مورگان تعداد (92 نفر) با روش نمونهگیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آموری اطلاعات در پژوهش حاضر پرسشنامههای استاندارد شخصیت پنج عاملی نئو، خلاقیت تورنس، عزت نفس کوپراسمیت و تفکر انتقادی واتسون- گلاسر بود. که روایی صوری آن توسط متخصصان تأیید شد و برای تعیین پایایی نیز از آلفای کرونباخ استفاده شد. که برای شخصیت 783/0، خلاقیت 752/0، عزت نفس 824/0 و تفکر انتقادی 791/0 به دست آمد. دادهها در دو سطح توصیفی (جداول و نمودارها) و استنباطی (رگرسیون چندگانه) با استفاده از نرمافزار SPSS24 تجزیهوتحلیل شدند. نتایج بهدستآمده نشان داد که: بین ویژگیها شخصیت (رواننژندی، برونگرایی، انعطافپذیری، دلپذیر بودن و با وجدان بودن) با خلاقیت، عزت نفس و تفکر انتقادی رابطه معناداری وجود دارد.
هدف کلی این پژوهش بررسی رابطه بین خودکارآمدی تحصیلی و انگیزش پیشرفت با کیفیت تجارب یادگیری در بین دانشجویان دوره لیسانس پیام نور مرکز شبستر می باشد. جامعه آماری در این تحقیق کلیه دانشجویان دوره لیسانس پیام نور مرکز شبستر است که تعداد دانشجویان دوره لیسانس 910 نفر می باشد؛ نمونه آماری با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و با در نظر گرفتن جدول مورگان 272 در نظر گرفته شد. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. در این پژوهش ابزار سنجش پرسشنامه است که برای سنجش خودکارآمدی تحصیلی از پرسشنامه مورگان و جینکز (1999)، انگیزش پیشرفت هرمنس (1970) و کیفیت تجارب یادگیری نیومن (1990) استفاده شد، پایایی پرسشنامه ها با روش آلفای کرونباخ محاسبه شد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که بین خودکارآمدی تحصیلی و کیفیت تجارب یادگیری رابطه مثبت معنی دار وجود دارد. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که بین انگیزش پیشرفت و کیفیت تجارب یادگیری رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد. از طرفی نتایج پژوهش نشان داد که متغیرهای خودکارآمدی تحصیلی و انگیزش پیشرفت نقش پیش بینی کننده بر کیفیت تجارب یادگیری دارند.
هدف تحقیق حاضر بررسی ارتباط بین هوش اخلاقی با خودکارآمدی تحصیلی و ترس از شکست در نظر گرفته شده است. جامعه آماری پژوهش متشکل از کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهرستان ماکو به تعداد 410 نفرمی باشد که تعداد 198 نفر به عنوان نمونه آماری به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. و در این تحقیق از سه پرسش¬نامه هوش اخلاقی لینک و کیل (۲۰۰۵) و خودکارآمدی تحصیلی جینگ و مورگان (۲۰۰۴)و ترس از شکست تحصیلی کونروی (۲۰۰۲) برای گردآوری داده ها استفاده گردید و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون نشان داد که بین هوش اخلاقی و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان ارتباط مثبت معناداری وجود دارد و این در حالی است که بین هوش اخلاقی با میزان ترس از شکست دانش آموزان ارتباط معناداری وجود نداشت. همچنین با استفاده از رگرسیون در بررسی پیش بینی از بین دو متغیر خودکارآمدی تحصیلی و ترس از شکست،فقط متغیر خودکارآمدی ارتباط معناداری با هوش اخلاقی داشته است و نتایج نشان داد که هوش اخلاقی توانسته است به میزان 28 درصد واریانس خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان را مورد تبیین قرار دهد.
هـدف از انجـام پـژوهش حاضـر، بررسی ارتباط بین هوش اخلاقی با تعهد سازمانی و اهمال کاری کارکنان سازمان تامین اجتماعی استان آذربایجان شرقی بود. جامعه آماری را کلیه کارکنان شاغل در سازمان تامین اجتماعی استان آذربایجان شرقی در سال 1396 تشکیل دادند که از روی جدول مورگان 274 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. روش تحقیق، توصیفی – اکتشافی و ابزار اندازه¬گیری پرسشنامه های اهمال کاری تاکمن، تعهد سازمانی الن و مایر و هوش اخلاقی بود. جهت توصیف داده¬ها از آمار توصیفی و برای تحلیل آنها از آزمون¬های استنباطی؛ همبستگی پیرسون، و رگرسیون متغیره گام به گام بکار گرفته شد. نتایج نشان داد که بین هوش اخلاقی با تعهد سازمانی ارتباط مثبت معنی¬دار و بین هوش اخلاقی با اهمال کاری ارتباط منفی و معنی¬دار وجود دارد (05/0>p). متغیر پیش بین (هوش اخلاقی) قادر به پیش بینی تعهد سازمانی (57/0=β) و اهمال کاری (62/0- =β) می¬باشد. در حالت کلی می¬توان گفت با افزایش میزان هوش اخلاقی، میزان تعهد سازمانی کارکنان بیشتر و اهمال کاری آنها کمتر می¬شود.
پژوهش حاضر با هدف بررسی گرایش به تفکر انتقادی و سواد فناوری با عملکرد آموزشی در بین معلمان مقطع ابتدایی شهرستان شبستر انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش حاضر، تمامی معلمان زن مقطع متوسطه شاخه ابتدایی شهر شبستر برابر با 450 نفر میشد. نمونه آماری تحقيق با فرمول کوکران برابر با 207 معلم از دبیران شهرستان شبستر است. روش نمونه گيري در این پژوهش، در بخش آمار توصیفی از نمودار ستونی یا میله ای وجدول فراوانی با استفاده از نرم افزار SPSS استفاده میشود و در بخش آمار استنباطی بخش آمار استنباطی از ضریب همبستگی پیرسون و رگسیون چند متغیره با استفاده از نرم SPSS استفاده میکنیم.و ابزار تحقيق، پرسشنامه مهارت هاي تفكر انتقادي و سواد فن آوری، عملکرد آموزشی، پاسخ دادند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد کهبین تفکر انتقادی با عملکرد آموزشی در بین معلمان ابتدایی شهرستان شبستر رابطه معنی داری وجود دارد با توجه به تجزیهوتحلیل آماری در فصل چهارم ضريب همبستگي پیرسون براي اين دو متغير 411/0 ميباشد. سطح معنيداري مشاهده شده برابر 011/0 میباشد که از سطح معنيداري استاندارد (5% = ) کمتر است پس این فرضیه پذیرفته میشود. و بین سواد فن آوری با عملکرد اموزشی در بین معلمان ابتدایی شهرستان شبستر رابطه معنی داری وجود دارد، سواد اطلاعاتی متغیر پیشگویی بسیار مناسبی برای عملکرد آموزشی معلمان می باشد، ضريب همبستگي پیرسون براي اين دو متغير 395/0 ميباشد. مقدار عدد معنيداري مشاهده شده برابر 0.000 میباشد که از سطح معنيداري استاندارد (1% = ) کمتر است پس فرضیه دوم نیز پذیرفته میشود. با فرض اطمینان 99/0 درصد می توان نتیجه گرفت که سواد اطلاعاتی تأثیر مثبتی و معنی داری بر عملکرد آموزشی معلمان دارد بدین معنی که هرچه سطح سواد اطلاعاتی معلمان بیشتر شود عملکرد شغلی آنان نیز بالاتر می رود.