در تربیت، افراد، نهادها، عوامل و افراد گوناگون نقش دارند. یکی از عوامل مؤثر در شکل¬گیری شخصیت فرد، خانواده است. محیط خانه نخستین و بادوام¬ترین عملی است که در رشد شخصیت افراد تأثیر می¬گذارد. نفوذ والدین در فرزندان تنها محدود به جنبه¬های ارثی نیست. در آشنایی کودک با زندگی گروهی و فرهنگ جامعه نیز نقشی مؤثر دارد
هدف از مطالعه حاضر تعیین نقش پیش¬بینی¬کنندگی سبک فرزندپروری مقتدرانه از تاب¬آوری روانی و بهزیستی روانشناختی دانش¬آموزان بود. مواد و روش¬ها: اين پژوهش جزء پژوهشهاي توصيفي- همبستگي است جامعه آماری پژوهش حاضر را کليه¬ی دانشآموزان دختر و پسر مقطع دبیرستان شهرستان شبستر تشکیل میدهند که تعداد آنها تقریباً 2700 نفر بود كه نمونه¬ی اين مطالعه با توجه به جدول مورگان تعداد 350 دانشآموز دختر و پسر مقطع دبیرستان شهرستان شبستر با استفاده از روش نمونهگيري تصادفي خوشهای از بين آنها انتخاب شد .ابزار پژوهش شامل پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف و مقیاس تاب¬آوری کانر- دیویدسون و پرسشنامه شیوه¬های فرزندپروری بامریند بود. براي تحليل داده¬ها از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیری با استفاده از بسته نرم افزاري SPSS-22 استفاده شد. يافته ها: تحليل نتايج بيانگر اين بود فرزندپروری توانسته از بین مؤلفه¬های متغیر تاب¬آوری روانی 52 درصد از شایستگی فردی، 20 درصد از کنترل و 17 درصد از تأثیرات معنوی را پیش¬بینی و تبیین نماید. بعبارتی فرزندپروری مقتدرانه توانسته است تاحدودی برخی مؤلفه های تاب¬آوری روانی و بهزیستی روانشناختی را تبیین نماید. همچنین این سبک فرزندپروری توانسته است 16 درصد از مؤلفه رشد فردی را در متغیر بهزیستی روانشناختی نیز پیش-بینی و تبیین نماید. نتيجه گيري: با توجه به تأثير بسزای سبک فرزندپروری مقتدرانه در پیش¬بینی تاب¬آوری روانی و بهزیستی روانشناختی نوجوانان می¬توان با پی¬ بینی دوره¬های آموزشی مرتبط در جهت آموزش این نوع سبک فرزندپروری به والدین در راستای افزایش تاب¬آوری و بهزیستی روانشناختی دانش¬آموزان اقدام نمود.
هدف پژوهش حاضر، تعیین و مقایسه¬ی نیازهای نظارت و راهنمایی آموزشی از دیدگاه معلمان، مدیران و سرکروه¬های آموزشی دوره¬ی ابتدایی بود. روش تحقیق، از نوع توصیفی- پیمایشی و جامعه¬ی پژوهش، شامل کلیه¬ی معلمان مدیران مقطع ابتدایی و سرگروه¬های آموزشی ابتدایی به ترتیب به تعداد 312، 45 و 6 نفر در سال تحصیلی 94-95 بود. حجم نمونه در معلمان با روش تصادفی طبقه¬ای بر اساس جدول مورگان و سرشماری در بین مدیران و سرگروه¬ها، شامل 221 (175 نفر معلم، 45 نفر مدیر و 6 نفر سرگروه¬ آموزشی ابتدایی) محاسبه شد. ابزار مورد استفاده در این تحقیق، شامل پرسشنامه¬ی محقق¬ساخته¬ی نیازهای نظارت و راهنمایی آموزشی است. روایی صوری این پرسشنامه، توسط چند تن از متخصصان آموزش و پرورش، تایید و پایایی آن بر اساس ضریب آلفای کرونباخ، 83/0 بدست آمد. تجزیه و تحلیل داده¬های پژوهشی با استفاده از روش¬های آمار توصیفی و استنباطی انجام گردید. نتایج نشان داد که 9مولفه توجه به تفاوت¬های فردی، تاکید بر فرآیندهای مکانیکی، تاکید بر ارتباطات صمیمی، قدردانی از زحمات، شفاف¬سازی، تاکید بر مشارکت، تاکید بر ایجاد انگیزش، امکانات، و راهنمایی آموزشی به عنوان نیازهای نظارت و راهنمایی آموزشی شناخته شده¬اند (01/0>P). علاوه بر این، بر اساس نتایج، بین دیدگاه معلمان، مدیران و سرگروه¬های آموزشی، در خصوص نیازهای نظارت و راهنمایی آموزشی، تفاوت معنادار آماری وجود ندارد (05/0
هدف این تحقیق، بررسی رابطه انگیزش درونی و بیرونی و خودپنداره با هیجانهای تحصیلی دانشجویان بود. جامعه آماری آن کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز در سال تحصیلی 95-94 بود که از میان آنها 378 نفر به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از سه پرسشنامه انگیزش تحصیلی هارتر، خودپنداره یس یسن چن و هیجانهای مرتبط با یادگیری استفاده شد. داده ها با استفاده از روش های آماری آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه همزمان استاندارد مورد تحلیل قرار گرفتند . نتایج نشان داد که بين هيجانهاي تحصيلي مثبت با انگيزش دروني رابطه مثبت و معناداري و بين هيجانهاي تحصيلي مثبت با انگيزش بيروني رابطه منفي و معناداري وجود دارد. از سويي بين هيجانهاي تحصيلي منفي با انگيزش دروني رابطه منفي و معناداری و بين هيجانهاي تحصيلي منفي با انگيزش بيروني رابطه مثبت و معناداري وجود دارد. بين هيجانهاي تحصيلي مثبت با خودپنداره تحصيلي رابطه مثبت و معناداري و بين هيجانهاي تحصيلي منفي با خودپنداره تحصيلي رابطه منفي و معناداري وجود دارد. همچنین نتایج رگرسیون چندگانه حاکی از آن بود که خودپنداره تحصيلي و انگيزش تحصیلي دروني به صورت مثبت و انگيزش تحصيلي بيروني به صورت منفي قادر به پيش بيني هيجانهاي تحصيلي مثبت دانشجويان هستند. همچنین خودپنداره تحصیلی و انگيزش تحصیلي دروني به صورت منفي و انگيزش تحصيلي بیرونی به صورت مثبت قادر به پيش بيني هيجانهاي تحصيلي منفي دانشجويان هستند.
یکی از مشکلات رایج در میان دانشجویان، اهمال کاری در انجام تکالیف درسی است که از مهمترین دلایل شکست یا عدم موفقیت دانشجویان در یادگیری و دست¬یابی به برنامه¬های پیشرفت تحصیلی به شمار میرود. میتوان گفت حدود یک چهارم از دانشجویان گزارش میکنند که به دفعات در انجام تکالیف درسی تا جایی که برای آنها ایجاد مشکل نکند، اهمالکاری کردهاند و این امر موجب عملکرد آموزشی ضعیف آنها شده است. در این پژوهش تاثیر باورهای معرفت شناختی، رویکردهای یادگیری و ارزشگذاری درونی بر اهمالکاری دانشجویان شهر شبستر مورد ارزیابی قرار گرفت. تحقیق حاضر بر اساس هدف، کاربردی، از نظر روش توصیفی همبستگی و از انواع تحقیقات کاربردی- توسعه¬ای بود که اطلاعات مورد نیاز آن از طریق مطالعات کتابخانه¬ای و پرسشنامه¬های دارای اعتبار و روایی بدست آمد. جامعه پژوهش حاضر کلیه دانشجویان شهر شبستر در سال تحصیلی 99-98 بود که با استفاده از جدول مورگان 384 به روش خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. جهت سنجش متغیرها از پرسشنامه باورهاي معرفتشناختی شومر (1990)، مقیاس اهمالکاري تحصیلی سواری (1391)، پرسشنامه استاندارد رویکردها و مهارتهای مطالعه دانشجویان انتویستل و تیت 1997 و پرسشنامه استاندارد انگیزش تحصیلی هارتراستفاده شد. در بررسی نتایج فرضیات، رگرسیون خطی چندگانه برای بررسی واریانس نمرات اهمالکاری تحصیلی اجرا گردید. هفت متغیر پیشبین با استفاده از روش اینتر وارد مدل شدند. نتایج نشان داد که که مدل قادر به تبیین 1/5 درصد واریانس پیشامد نمونه است (051/0=R2) که به طور معنیداری متغیر پیامد را پیشبینی میکند (F(7,384)=2.878 P=0.006) و بنابراین فرضیه اصلی مبنی بر اینکه: باورهای معرفت شناختی، رویکردهای یادگیری و ارزش گذاری درونی در پیش بینی اهمالکاری تحصیلی دانشجویان شهر شبستر سهم معنی دار دارد؛ تایید گردید. دو متغیر پیشبین قضاوت درباره دانستن و قطعیت به صورت معنیداری در مدل سهم داشتند؛ قضاوت شخصی درباره دانستن با افزایش اهمالکاری ارتباط داشت (=0.123 و t=2.162 وP=0.031) و همچنین قطعیت دانش نیز با کاهش اهمالکاری ارتباط معنیداری داشت (=-0.129 و t=-2.239 وP=0.026)؛ در حالی که سایر متغیرها به صورت معنیداری در مدل سهم نداشتند.
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه الگوی پنج عاملی شخصیت با خلاقیت، عزت نفس و تفکر انتقادی در بین دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر شندآباد با روش توصیفی از نوع همبستگی انجام گرفته است. جامعه آماری در پژوهش حاضر کلیه دانشآموزان دختر دبیرستان طالقانی شهر شندآباد (130 نفر) که از بین آنها برحسب جدول مورگان تعداد (92 نفر) با روش نمونهگیری تصادفی ساده به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آموری اطلاعات در پژوهش حاضر پرسشنامههای استاندارد شخصیت پنج عاملی نئو، خلاقیت تورنس، عزت نفس کوپراسمیت و تفکر انتقادی واتسون- گلاسر بود. که روایی صوری آن توسط متخصصان تأیید شد و برای تعیین پایایی نیز از آلفای کرونباخ استفاده شد. که برای شخصیت 783/0، خلاقیت 752/0، عزت نفس 824/0 و تفکر انتقادی 791/0 به دست آمد. دادهها در دو سطح توصیفی (جداول و نمودارها) و استنباطی (رگرسیون چندگانه) با استفاده از نرمافزار SPSS24 تجزیهوتحلیل شدند. نتایج بهدستآمده نشان داد که: بین ویژگیها شخصیت (رواننژندی، برونگرایی، انعطافپذیری، دلپذیر بودن و با وجدان بودن) با خلاقیت، عزت نفس و تفکر انتقادی رابطه معناداری وجود دارد.